مقدمه
همزمان با پر رنگ تر شدن نمایش آثار هنرمندانی که نه آموزش هنری دیده اند و نه در محیطی فرهنگی پرورش یافته اند و در مواردی حتی فاقد سواد خواندن و نوشتن بودند (مانند منور رمضانی – مشهور به ننه حسن- و مکرمه قنبری) ، میتوان به یکی از اولین نمونه های شناخته شده در ایران، درویش خان اسفندیار پور که به شهرت جهانی نیز رسید اشاره کرد. درویش خان کشاورز و دامداری بود که در پی از دست دادن زمین هایش در دهه ی ۴۰، باغی متشکل از درختان خشکیده با میوه هایی از جنس سنگ آفرید. با وجود اینکه عده ای از اهالی هنر، آفریده ی او را جزو اولین موارد چیدمان در هنر ایران می دانند و از طرف دیگر از دهه ی ۷۰ میلادی آثار هنرمندانی چون درویش خان در دسته بندی منحصر به فردی با عنوان هنرمندان در حاشیه Outsider Artists بررسی می شود. در این تحقیق کوتاه با نگاهی اجمالی به تاریخچه ی پیدایش هنرمندان در حاشیه و معرفی دو نمونه از این هنرمندان در نقاط دیگر دنیا، تلاش شده تا پاسخی برای این پرسش که باغ سنگی در کدام دسته از قالب های هنر جای می گیرد، پیدا شود.
اصلاحات ارضی
یکی از اتفاقات مهم در تاریخ ایران معاصر، اصلاحات ارضی است. اقدامی که با هدف افزایش سهم کشاورزان و حذف نظام ارباب رعیتی و به نوعی تحقق عدالت اجتماعی آغاز شد. مسایل متعددی در داخل و خارج از کشور در شکل گیری اصلاحات ارضی نقش داشتند. یرواند آبراهامیان در کتاب (ایران بین دو انقلاب)۱ از درآمد ناکافی نفت در سال ۳۳ و هزینه های فزاینده نظامی که باعث درخواست وام های هنگفت از خارج میشود به عنوان آغازی بر دوره ی بحران اقتصادی نام می برد. دولت کندی در راستای این اعتقاد که اصلاحات لیبرالی بهترین سد حفاظتی در برابر انقلاب های کمونیستی است، پرداخت کمک ۸۵ میلیون دلاری را مشروط به ورود لیبرال ها به کابینه و اقدامات اجرایی برای اصلاحات ارضی می داند. در سال ۱۳۴۰ برای دومین بار در تاریخ ایران همه پرسی برگزار میشود که زنان نیز برای اولین بار به پای صندوق های رای رفته و انقلاب سفید که اصل اول آن اصلاحات ارضی است، به تصویب عموم می رسد.
سید محسن موسوی زاده در مقاله ای که به (بررسی تاثیرات اصلاحات ارضی بر اقتصاد ایران)۲ می پردازد، از تعداد زیادی کشاورز که فاقد زمین بوده یا اینکه زمین هایشان بسیار کوچک بوده و صرفه ی اقتصادی نداشته به عنوان یکی از دلایل مهاجرت به شهرها و تبدیل کشاورزان به نیروی کارگر بخش های صنعت و خدمات شهری نام میبرد.
درویش خان اسفندیار پور
درویش خان اسفندیار پور از اهالی دهستان بلورد در روستای میاندوآب، ۴۰ کیلومتری سیرجان در استان کرمان در سال ۱۳۰۳ به دنیا آمد و در سن ۸۳ سالگی از دنیا رفت*. او کشاورز و دامداری ناشنوا و ناگویا بود که پس از اجرای اصلاحات ارضی بخش زیادی از املاکش را از دست داد . پس از دست کشیدن از کشاورزی و خشک شدن زمین هایش به روایتی خواب نما می شود. درویش خان ۱۸۰ درخت خشکیده را در زمینی به مساحت ۱۰۰۰ متر می کارد و از آنها سنگ، لاستیک، فنر، و شاخ حیوانات می آویزد.
در فیلم باغ سنگی ساخته پرویز کیمیاوی ( فیلم نامه نویس و کارگردان) درویش خان درصحرا خواب امامی میبیند و تخته سنگی که او بدان اشاره می کند. وقتی درویش خان از خواب بر میخیزد، سنگ زیر سرش را به خانه می برد و ساخت باغ سنگی را آغاز می کند. پرویز کیمیاوی در سال ۱۳۵۵ با معرفی درویش خان به جامعه ی جهانی در جشنواره برلین، برنده ی خرس نقره ای این جشنواره می شود.
با گذشت چند دهه از ساخت باغ سنگی هنوز درک کامل انگیزه های درویش خان کار دشواری است، اما نکته ی اصلی، خلق اثری خارق العاده و کم نظیر توسط مردی است که بنا به روایت فیلم خواندن و نوشتن نمی داند و در چادر زندگی می کند. درویش خان در آستانه چهل سالگی بخش زیادی از سرمایه اش را از دست می دهد و مسیر جدیدی در زندگی اش آغاز می شود. برخی از اطرافیانش به مجنون شدن او باور داشتند، و عده ای به زیارت باغ سنگی می آمدند. اما او در رنج ناشی از، از دست رفتن سرمایه ی آبا و اجدادی اش به طور غریزی دست به آفرینش می زند. درویش خان زندگی روزمره را متوقف می کند و به نوعی خلاف جهت عرف فرهنگی اش به زندگی ادامه می دهد. باغی با عناصری مرده می سازد و به سان باغی زنده از آن مراقبت می کند. پارادوکس رفتاری درویش خان در جامعه ی اطرافش هیچ منطقی ندارد و فقط به شکل امری قدسی پذیرفته می شود. اما پیش از درویش خان، این شکل از تغییر مسیر ناگهانی در زندگی فرد، در نقاط دیگر دنیا نیز تجربه شده است.
از دهه ی ۷۰ میلادی خلق اثر هنری توسط افرادی که هیچ آموزش هنری ای ندیده اند و در مواردی همچون درویش خان حتی تعریفی از هنرمند و اثر هنری ندارند، Outsider Artists یا هنرمندان در حاشیه نامیده شدند. در دنیا نمونه های مشابه ای از هنرمندان در حاشیه وجود دارند که در ادامه بعد از ارایه ی تاریخچه ای مختصر، به معرفی دو نمونه از این هنرمندان می پردازیم.
هنرمندان در حاشیه
در توضیح اصطلاح هنرمندان در حاشیه، در فرهنگ اختصاری اصطلاحات هنری آکسفورد نوشته شده:” این اصطلاح از دهه ی ۴۰ میلادی برای توصیف آثار هنری خلق شده، خارج از عرف فرهنگی هنر های تجسمی به کاربرده شده است. تشابهات زیاد با آربروت( = هنر ناپرورده)* در ابعاد مختلف ،باعث شده بسیاری از متخصصان، تجربه ی آسیب یا اختلال روانی را عامل محرکی برای آفرینش این افراد بدانند.”۳
در مقاله (در ستایش هنر هنرمندان در حاشیه) به نقل ازوب سایت گاردین : هنرمندان در حاشیه به کسانی اتلاق می شود که به دلیل انزوای جسمی یا ذهنی شان، زندگی ای فراتر از حد ومرز فرهنگی شان تجربه می کنند.۴ توجه به اشکال مختلف خلاقیت و پذیرش زیبایی شناسی متفاوت از هنجارهای فرهنگی روز، با تحقیقات روان پزشکان آغاز شد. در مطلب (هنر هنرمندان در حاشیه چیست؟) ۵ به نقل از وب سایت Rawvision هنرمندان در حاشیه برای اولین بار در اواسط قرن ۱۹ ، با توجه روان پزشکان به آثار قابل تامل آفریده شده(طراحی و نقاشی) توسط عده ای از بیمارانشان، مورد تحسین قرار گرفتند. به عنوان نمونه دکتر مورگانتلر برای جمع آوری آثار بیمارش آدولف ولفی، نابغه ای که هزاران اثر در سلولی در سویس خلق کرد تلاش زیادی کرد. دکتر هانس پرینز هورن آثار متعددی که توسط بیماران روان پزشکان خلق شده بود را در کتابی باعنوان (استعداد هنری بیماران ذهنی) به چاپ رساند که بر آثار سوریالیست ها و هنرمندان هم دوره اش تاثیر بسیارزیادی گذاشت. شناخت و درک زیبایی شناسی تا پیش از این دوران، لازمه ی خلق اثر هنری بود، اما هنرمندان در حاشیه نه تنها این اصل کلی را زیر سوال بردند بلکه شکل جدیدی از زیبایی شناسی ارایه دادند که برخاسته از انزوای ذهنی یا جسمی شان بود. به طورکلی این هنرمندان با خلق آثار هنری، به تجربه ای فراتر از حد و مرز فرهنگی شان دست پیدا کرده بودند. یکی از هنرمندان متاثر از این جریان ژان دوبوفه بود که با همکاری آندره برتون کمپینی با عنوان هنر نا پرورده در سال ۱۹۴۸ تشکیل دادند. در این کمپین آنها به دنبال آثار خاص خلق شده توسط افرادی بودند که نه تنها آموزش ندیده بودند بلکه درکی از آثارهنری ، گالری و حتی آنچه خودشان خلق می کردند، نداشتند. دوبوفه مجموعه ی عظیمی از هزاران اثر آفریده شده به وسیله ی اشخاصی با پیشینه ی متفاوت جمع آوری کرد که هیچ ارتباطی به هنر معاصر نداشتند وهر کدام دارای بیان متنوعی بودند. هنر خام به مفهوم چیزی خالص و آمیخته نشده با فرهنگ بود. خام به این دلیل که آفرینش اثر هنری در مستقیم ترین ، ناب ترین، و بی نظیرترین حالت ممکن اتفاق می افتاد.
یکی از خصایص منحصر به فرد آثارهنرمندان در حاشیه در تمام دوران ها، تفاوت آشکار با فرهنگ جامعه ی اطرافشان است. آنها نه خود را هنرمند می دانند و نه حتی احساس میکنند در مقام آفریننده ی اثر هنری هستند. فیونا گروبر در مقاله ی (چرا جریان اصلی هنر همیشه اثری از هنرمندان در حاشیه میخواهد(۶ نقل میکند که راجر کاردینال، تاریخ هنر شناس انگلیسی برای اولین بار در سال ۱۹۷۲واژه ی هنرمندان در حاشیه را برای نامیدن آثار این هنرمندان به کار برد. و این جریان نقطه ی آغازی برای شناخت نمونه هایی چون باغ سنگی نک چاندرا در هند و قصر افسانه ای فردینان شول در فرانسه بود.
امروزه علاوه برآثار افراد آموزش ندیده و کسانی که معلولیت و یا بیماری های روانی دارند، اصطلاح هنرمندان در حاشیه به طور گسترده برای دیگرانی که در حاشیه ی دنیای هنر هستند مانند بی خانمان ها، اقلیت های قومی، مهاجران، هنرمندان بومی خود آموخته استفاده می شود.
باغ سنگی چاندرا
نیک چاند متولد ۱۹۲۴-۲۰۱۵ هنرمند خود آموخته ی هندی است. او در اوایل دهه ۶۰ میلادی در شهر چاندیگار در شمال هند مسؤول ساده ی حمل ونقل بود. او برای ساخت باغ کوچکی برای خود بخشی از جنگل را پاکسازی می کند، سنگها را جا به جا می کند و با مواد بازیافتی اطرافش تعدادی فیگور می سازد. نیک که در شیفت شب کار می کرد روزها بعد از ساعت کاری اش به طور مخفیانه کار می کرد زیرا او کاری غیر قانونی در منطقه ای ممنوعه انجام میداد. با وجود ترس از مقامات او ۱۸ سال به طور مخفیانه کار کرد. زمانی که بالاخره باغ نیک چاند کشف شد او کارش را در مساحت 5۳۰۰ متر گسترش داده بود. مجسمه هایی از فیگورهای رقصنده، موزیسین ها، و حیوانات را با مواد بازیافتی اطرافش همراه با مخلوطی از ماسه، سیمان، شیشه های شکسته، قطعات فلزی و موزاییک ساخته بود. پس از انتشاراین خبر، در دولت محلی آشوبی بر پا شد اما در نهایت پس از بازدید مقامات از دست ساخته ی منحصر به فرد چاند، باغ سنگی چاندیگار در سال ۱۹۸۶ برای بازدید عموم افتتاح شد. برای ادامه ی پروژه مقامات محلی با اختصاص حقوق ماهیانه و در اختیار گذاشتن 5۰ کارگر به او فرصت تمام وقت کار کردن روی پروژه اش را دادند. باغ سنگی چاندیگار امروزه یکی ازمکان های پر بازدید کشور هند است.۷
قصر افسانه ای فردینان شول
فردینان شول در سال ۱۸۳۶ در یک خانواده روستایی در منطقه ای در جنوب شرق فرانسه به دنیا آمد. او در ۴۳ سالگی کارمند اداره ی پست بود و روزی در راه بازگشت از کار روزانه اش به سنگی عجیب برخورد که رویای غریبش را یادآورشد. او در خواب دیده بود که قلعه ی با شکوهی میسازد که به راحتی قابل وصف نبود و از ترس مسخره شدن، این رویا را با هیچ کس در میان نگذاشته بود. سنگ عجیب که شبیه مجسمه ی حیوانات یا مخلوقات عجیب بود به وسیله ی جریان آب و گذر زمان شکل گرفته بود. او با خود زمزمه می کند وقتی طبیعت مجسمه میسازد، من بنایی خواهم ساخت. او سنگ را در جیبش گذاشت و دوباره به آن مکان بازگشت و سنگهای بیشتری به خانه آورد. فردینان در طی سی و سه سال هر روز مسیری ۴۰ کیلومتری را برای کارش می پیمود و در طول مسیر تعدادی سنگ جمع می کرد و به خانه می آورد. او در سال ۱۹۸۰ در باغ سبزیجاتش قصری افسانه ای ساخت. در طول ۳۳ سال، ۱۰۰۰۰ روز و ۹۳۰۰۰ ساعت از عمرش را صرف تحقق رویایش کرد و البته مورد تمسخر و انتقاد اطرافیان واقع شد. او در زندگی خانواده گی شاهد مرگ پسر جوانش، همسر اول و دختر ۱5 ساله اش بود. او می گوید: شب هنگام زمانی که همه در حال استراحت بودند، من مشغول کار بر روی قصرم بودم. رنج هایی که من کشیدم هرگز بر هیچ کس آشکار نخواهد شد.
او در سن ۷۶ سالگی ساخت قصر را تمام کرد و پس از آن ۸ سال دیگر را صرف ساخت مقبره ی خودش کرد. او در سن ۸۸ سالگی از دنیا رفت. در سال ۱۹۰5 زمانی که هنوز زنده بود اولین بازدید کننده ها از راه رسیدند و در دهه ی ۳۰ اندکی پس از مرگش هنرمندان پی به اثر خارق العاده ی او در دنیای هنر بردند.
قصر ایده آل اکنون یکی از مراجع هنر هنرمندان در حاشیه است. فردینان شول منبع الهام هنرمندان زیادی چون آندره برتون، پابلو پیکاسو، مارکس ارنست و نیکی دو سنت فاله بود. ۸
باغ سنگی: هنر مفهومی، هنر محیطی یا هیچ کدام؟
“هنر هم مانند دیگر ابزارها قادر است توانایی های ما را به فراتر از آن چیزی گسترش دهد که طبیعت در ابتدا در اختیارمان قرار داده است. در این باب، هنر برخی از ضعف های مادرزادی ذهنی، و نه جسمی ما را جبران می کند، ضعف هایی که می توانیم آن ها را نقص های روان شناختی بنامیم.” ۹
درویش خان همچون نیک چاند، فردینان شول و دیگر هنرمندان در حاشیه فارغ از فرهنگ و طبقه ی اجتماعی اش به راهکاری ذاتی برای مواجهه با آنچه فراتراز، تحمل روزمرگی بوده دست پیدا می کند. هنر در ابتدایی ترین اشکال یافته شده به دوران غار نشینی باز میگردد. زمانی که انسان پس از برآوردن نیازهای ابتدایی زندگی، به امری والاتر اندیشید. منظور از اندیشیدن تصمیمی منطقی برای آفریدن نیست. بنا بر آنچه رویین پاکباز در (دایره المعارف هنر)۹ می نویسد،”انسان غارنشین دلایل مختلفی برای خلق داشته است مانند آنچه در جستجوی آن بوده ( حیوانات) یا آنچه خارج از کنترل او بوده (امید به بارورتر شدن نسل حیوانات)، هنر غاری، کارکرد جادویی-مذهبی داشته است و شاید هزاران انگیزه ای که هنوز بر ما روشن نیست” درصحنه ای عجیب در فیلم باغ سنگی درویش خان میان درخت های خشکیده می رقصد، همچون پسر بچه ای خوشحال بالا و پایین می پرد و بر روی سرش می ایستد. با تعاریف امروز دنیای هنر درویش خان میان چیدمان اعتراضی اش، هنر اجرایی می آفریند. یا به بیان دقیق تر او هنری محیطی آفریده که با اجرایی همراه می شود و در نهایت با تعامل مخاطبین (که به زیارت باغ سنگی می آمدند) کامل میشود. درویش خان درستایش مرگ آنچه همیشه نماد زندگی است یعنی باغی متشکل از درختان خشکیده با میوه های سنگی، شادمانه می رقصد. تناقض این شادمانی در باغی که مرده پیغام صریح اثرش را با قدرت به مخاطب منتقل می کند اما سوال اصلی اینجاست که آیا می توان باغ سنگی درویش خان را با معیارهای رایج دنیای هنر سنجید؟ آیا میتوان باغ سنگی را بدون در نظر گرفتن بستری که موجب خلقش شده بررسی کرد؟ در نظر گرفتن شرایطی که منجر به خلق اثر هنری می شود میتواند فاکتور بسیار مهمی برای بررسی اثر باشد.
تابلوی گرنیکا اثر پابلو پیکاسو را در نظر بگیرید، این تابلو تصویری از بمباران دهکده گرنیکا در شمال اسپانیا است که در خلال جنگ داخلی اسپانیا توسط نازی ها مورد حمله قرار می گیرد. گرنیکا یکی از معروف ترین آثار ضد جنگ در دنیاست. تمام المان های به تصویر در آمده در این تابلو قبلا در آثار او دیده شده اند، اما این بار با پیامی متفاوت. این واقعه اولین بمباران مردم غیر نظامی بود که هزاران قربانی گرفت و پیکاسو عمیقا از این فاجعه تحت تاثیر قرار گرفته و شاهکاری ماندگار آفریده است. رویین پاکباز در دایره المعارف هنر می گوید”… این پرده، نه توصیفی نمادین از یک رویداد واقعی و مشخص، بلکه افسانه ای مبتنی بر واقعیت است. صورت خیالی است که تمامی چشم انداز دهشت را آشکار می نماید؛ و از این رو، می تواند از محدوده ی زمانی فراتر رود و به قلمرو خاطره ی بشری وارد شود” ۱۰
درویش خان همچون بسیاری از هنرمندان حرفه ای مسیر مشخصی برای خلق اثر طی کرده است. اتفاقی باعث ایجاد اندوهی شده و این اندوه موجب خلق شده و آفریننده مشعوف از آفریده ی خود، اثرش را گرامی داشته است. هنر بنا بر گفته ی آلن دوباتن ۱۱ به درویش خان کمک کرده کاری را به انجام برساند که در زندگی اش اهمیت زیادی داشته، چسبیدن به چیزی که دوست داشته وقتی که از دست رفته است. آغاز داستان باغ سنگی درویش خان وقصر افسانه ای فردینان شول با یک رویا بوده است. با توجه به فرهنگی که درویش خان در آن رشد یافته، برای توجیه یک پدیده ی غیر متعارف، ناخودآگاه به مذهب متوسل میشود. حتی برای جامعه ی اطراف درویش خان، ستودن مرگ، درختان خشک شده با میوه های سنگی، به جای زندگی که امری معمول برای جامعه ی کشاورز است توجیهی غیر از امری قدسی ندارد. اما از منظر دیگر نیک چاند و فردینان شول برای تحقق رویایشان اثری می سازند اما باغ سنگی درویش خان دراعتراض به آنچه از او گرفته شده شکل می گیرد.
مهم ترین مساله در پرداختن به هنرمندان در حاشیه، بررسی این هنرمندان در جایگاه اصلی اشان یعنی در حاشیه بودنشان است. این نگاه نه تنها چیزی از ارزش آنچه آفریده اند کم نمی کند بلکه اثر آنها را در ناب ترین شکل آفرینش بررسی می کند. خلقی بدون واسطه، بدون انگیزه ی مالی، شهرت و دلایل دیگری که هنرمندان حرفه ای برای خلق دارند. بنابر این نظر بررسی باغ سنگی درویش خان در قالب هنر چیدمان یا هنر محیطی توجیه منطقی ندارد. باغ سنگی درویش خان اثر منحصر به فردی که در پی یک اعتراض شکل می گیرد، نه هنر محیطی است و نه چیدمان ، اثری خارق العاده است در ستایش آفرینش بدون واسطه. اما شاید این پرسش مطرح شود که بررسی باغ سنگی در دنیای هنر حرفه ای یا هنرمندان در حاشیه اساسا چه تفاوتی در اصل ماجرا دارد؟ دیده شدن هنر هنرمندان در حاشیه پیام واضحی برای هنرمندان و مردم عادی دارد، برای خلق اثر هنری میتوان بی واسطه بود، میتوان با کم ترین امکانات و بدون نیاز به گالری و گالری داران آفرید. تقدیر و توجه به این شکل از آفرینش می تواند عموم جامعه را به آفرینش تشویق کند و همچنین صریحا اعلام کند: برای خلق اثر هنری نه لزوما نیازی به کلاس و درس است نه هزینه های گزاف و نه حتی امیدی به دیده شدن، هنر در ناب ترین و بی واسطه ترین شکل ممکن میتواند فقط با انگیزه ی آفرینش به وجود آید. مساله ی شخصی هر کس میتواند بدون نیاز به آموزش با ساده ترین شکل به زبانی بین المللی خلق شود، مانند باغ سنگی درویش خان، باغ نیک چاند و قصر افسانه ای فردینان شول و حتی در زمان آفرینش به سخره گرفته شود اما بالاخره قدر دانسته می شود.
باغ سنگی درویش خان در لیست آثار ملی ایران ثبت شده است و سالانه بازدید کننده های زیادی از داخل و خارج از ایران به تماشای آنچه درویش خان اسفندیار پور نزدیک به نیم قرن پیش ساخته می روند.
*عنوان کتاب آلن دوباتن و جان آرمسترانگ؛ ترجمه ی مهرناز مصباح\ نشر چشمه\۱۳۹۴.
۱) آبراهامیان، یرواند،(۱۳۷۷) ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی.
۲) موسوی زاده جزایری، سید محسن، وب سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، www.iichs.ir.
*عنوان کتاب آلن دوباتن و جان آرمسترانگ؛ ترجمه ی مهرناز مصباح\ نشر چشمه\۱۳۹۴.
۱) آبراهامیان، یرواند،(۱۳۷۷) ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی.
۲) موسوی زاده جزایری، سید محسن، وب سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، www.iichs.ir.
* درباره سن درویش خان هنگام مرگ، روایات متعددی وجود دارد که در این مطلب بر اساس تصویر سنگ قبر او سال تولد و مرگ ذکر شده است.
* ترجمه اصطلاح l’art Brut از فرهنگ اصطلاحات هنری و اعلام هنرمندان توسط رویین پاکباز.
۳) Clarke, Micheal, 2010, The Concise Oxford Dictionary of Art Terms (2 ed.) ترجمه مولف
۴) Wed 7Aug 2013, In praise of… outsider art ,The Guardian.ترجمه مولف .
۵) Sun 31 May 2020, What is Outsider Art?, rawvision.com. ترجمه مولف
۶) Gruber, Fiona, Wed 1 Oct 2014, outsider art and why the mainstream always wants a piece of it, theguardian.com.ترجمه مولف .
۷) About Nek Chand, nekchand.com, ترجمه مولف.
۸) From Palais Ideal Facteur Cheval catalogue, ترجمه مولف.
۹) دوباتن، آلن، آرمسترانگ، جان (۱۳۹۵) ، هنر همچون درمان، ترجمه ی مهرناز مصباح، تهران، نشر چشمه.
۱۰) پاکباز، رویین، (۱۳۷۸) دایره المعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر.
۱۱) دوباتن، آلن، آرمسترانگ، جان (۱۳۹۵) ، هنر همچون درمان، ترجمه ی مهرناز مصباح، تهران، نشر چشمه.